محیصای مثل ماهممحیصای مثل ماهم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

همه زندگی من و باباش

حاکم جسم و ذهنم

  سلام عزیز دلم ،سلام نفسم خوبی دخمل ماهم ،الهی قربون اون تکونات و ورجه وورجه هات توی وجودم برم که مطمئنم میکنی که خوبی و داری با مامان ارتباط برقرار میکنی، فقط خوشگل مامان ،مامان نمیدونه که چرا همش خودتو جمع میکنی سمت چپ دل مامان و همونجا شروع میکنی به قلقلک مامان ،خودم همش فکر میکنم که میای اونجا ،چون میخوای خودتو به قلب مامان نزدیک کنی ،الهی قربونت برم که مامان انقدر به وجودت و تکونات عادت کرده که همش منتظرم که برای مامان شیطونی کنی ،ولی فکر کنم که شما هم تخت خواب مامانو میشناسی ،چون تا مامان میره که استراحت کنه ،تازه شروع میکنی به شیطونی ،الهی قربونت برم که با یه ذره قد و وزنت ،حاکم همه جسم و ذهن مامان شدی ،همه فک...
27 تير 1392

یه عالمه خبرای جدید (هفته 22)

  سلام عزیز دل مامان و بابا،خوبی نفسم؟؟الهی قربونت بره مامان که این روزا اینقدر برام دست و پا میزنی،بعضی وقتا فکر میکنم که کاش میشد با هم حرف میزدیم و به مامان میگفتی که حال و اوضاعت تو دل مامان خوبه یا نه؟؟دختر نازم اگه بهت زیاد خوش نمیگذره مامانو ببخش ،با اینکه همه تلاشمو میکنم که بهت خوش بگذره ولی دخمل ماهم شما صبور و مقاوم باش عزیزم   فرشته نازم هفته پیش رفتیم پیش خانم دکتر تا از سلامتیت باخبر بشیم ،و هزار مرتبه شکر نتایج سونوی هفته ٢٠ عالی بود و ضربان اون قلب کوچیکت منظم و عالی بود .   عزیز دلم با مامان جون رفتیم برای شما خرید کردیم و تقریبا همه خریدتو انجام دادیم ،وای که نمیدونی من و مامان جو...
19 تير 1392

سلام به تویی که قلبت با قلبم همسایه شده

سلام فرشته کوچولوی من ،سلام همه وجودم خوبی دخمل نازم؟؟عزیز دلم دیروز با بابا علیرضا جون رفتیم سونوگرافیکی تا از حال و روز پرنسس نازمون باخبر بشیم ،مامانی این روزا هوا خیلی خیلی گرمه و از اونجایی که مامان خیلی گرمایی و من و شما با هم، هم نفس شدیم ،مامان بیشتر از قبل گرمش میشه،ولی فدای اون نفسات بشم ،اشکالی نداره ،وقتی میبینم که نفسات به نفس مامان بستست ،بیشتر ،لذت میبرم تا سختی خلاصه که توی این گرما رفتیم و کلی معطل شدیم ،تازه به خاطر شلوغی ،به بابا علیرضا هم اجاز ه ندادن که بیاد و دخملشو ببینه، عزیزم این بار از خانم دکتر خواستم که همه بدن کوچولوتو بهم نشون بده ،وای که چه لذتی داره ،وای که چقدر هیجان داشتم ،قربون اون دست و ...
3 تير 1392
1